loading...

بهار نارنج

Content extracted from http://albatros.blog.ir/rss/?1748573436

بازدید : 16
يکشنبه 11 اسفند 1403 زمان : 23:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

303

شنبه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۳، ۰۹:۱۲ ب.ظ

سلام . امروز صبح یه دوش گرفتم که ظهر با مامان بریم کاریابی ولی دیدم مامان خیلی تمایل نداره منم گفتم باشه نریم . گفت اگه خودمون مغازه باز کنیم پیش خودمون میمونی کار میکنی . 4 درس از آخرین درسی که با اشکان خونده بودم رو دوباره امشب مرور کردم که یادآوری بشه و از فردا بتونم ادامه ش رو بخونم . یه ماسک موی داخل حمام بیول یه ماسک موی بعد از حمام بیول پارسال خریدم انقدر بوشون خوبه دلم نمیاد استفادشون کنم بهار نارنج. بوی بستنی شکلاتی میدن . بین عطرها در به در دنبال عطری میگردم که نزدیک ترین بو رو به اینها داشته باشه . امروز بعد یک سال با یه دوست قدیمی‌که یکی از آَشناهاشون عطرفروشه حرف میزدم و تصادفا فهمیدم برند بیول رو اینا تولید میکنن ، گفت اسانسش رو من دارم برای خودم تو ظرفای عطر ریختم هر وقت میزنم تا دو روز بوش میمونه . چقدر خوشحال شدم با شنیدن این خبر . بهش گفتم اگه ارزون باشه یه 10 میل از لوسیون مو و یه 10 میل هم از اسانس ماسک مو برای منم کنار بزاره مریم وقتی برای عید داره میاد بره ازش بگیره بیاره . گفتم از دوستشم بپرسه کدوم عطرها مشابه بوی این دو تا هستن . دندونمم دیشب شدید درد میکرد . خسته شدم دیگه .

۰ ۰
بازدید : 15
شنبه 10 اسفند 1403 زمان : 4:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

302

جمعه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۳، ۰۱:۵۸ ق.ظ

سلام . این هفته کتاب "همیشه در قلب منی" رو تموم کردم . کتاب خوبی بود فقط آخرش رو خیلی دوست نداشتم . برای کتاب بعدی انتخاب خاصی ندارم . کتاب‌های خوبم رو برای سال جدید نگه داشتم . قهوه پدری رو تموم کردیم . آکتور رو هم تا 12 دیدیم . ازازیل هم قسمت جدید فردا میاد . جوکر رو هم فعلا یکی دو هفته ترجیح میدم نبینیم . از سریال‌های ترکیه فقط "Sahipsizler" رو تا 13 دیدیم و یه سریال هم جدید شروع شده به اسم "Kral Kaybederse" که کلا 3 قسمت پخش شده همشو دیدیم . کلا تو حسابم 230،000 تومن بود بود باز جوگیر شدم یه عطر 1 میل "گودگرل" سفارش دادم . پول داشتم بیشتر سفارش میدادم ولی ندارم متاسفانه . درد دندونم کمتر شده اما همچنان هست . امروز شانسی یه آگهی استخدام تو یه تولیدی لباس دیدم به عنوان کمک خیاط ، نوشته بود آموزش هم میدن . با حقوق 8 تومن و بیمه . قطعا پول کمیه ولی از هیچی خیلی بهتره . من به خیاطی علاقه ندارم ولی حداقل انقدری که بتونم پول جراحی دندونام رو دربیارم یکمم برای خودم بمونه که خرید کنم و خیلی کم هم پس انداز کنم کافیه برام . حداقل برای شروع خوبه . تازه اگه از پسش بربیام و کم نیارم . حتی یک ماه هم بتونم برم بازم برام کافیه . احتمالا بعد از عید 1 تومن هم رو حقوق بزاره . کاش بتونم برم . هم سرم گرم میشه هم روحیه م عوض میشه از این بی پولیه مطلق درمیام . تو پیج حسام علینژاد تو کلوز فرندش ادد شدم (نمیدونم این کلوز فرند حقه‌ی جدیده یا واقعیه) خودش که میره رندم یه تعداد کمی‌رو تو کلوزش آورده و میخواد به درآمد دلاری برسوندشون . اگه واقعی باشه و بتونم از اونجام به یه درآمدی برسم عالی میشه . اگه شماها هم تو کلوزش باشید پس یعنی اینا همش دروغه ولی اگه نیستید میتونه راست باشه پس . اینطوری میتونم مامانم رو نجات بدم . دعا کنید نیرو نگیره تا شنبه من برم و شرایط و محیط جوری باشه که بتونم بمونم . حتی شده 1 ماه . شبتون شکلاتی .

۰ ۰
بازدید : 16
جمعه 2 اسفند 1403 زمان : 17:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

301

پنجشنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۳، ۰۳:۱۱ ب.ظ

امروز نیم ساعت از مراسم 7 مادربزرگم گذشته و ما خونه ایم . چرا ؟ چون چه اشکالی داره مگه بابام که پسر بزرگ و بچه اول خانواده س برای مراسم هفتم مادرش نره ؟ اشکالی داره مگه ؟ نرفته چون از همه بزرگم بدش میاد . حالا شاید بپرسید روز اول و برای مراسم خاک سپاری چطوری رفتیم پس ! باید از بابام بپرسیم چون ما هم مثل شما نمیدونیم . نمیدونیم که اگر از عمه م خوشت نمیاد خب از روز اول نمیرفتی . اگر از اول رفتیم و اتفاقی نیوفتاد خب برای 7 هم همونطوری میرفتیم دیگه . مادربزرگم خدا بیامرز ، تمام دخترهاش و پسرهاش ، تمام عروس‌ها و داماد‌ها و همه‌ی نوه‌ها با اینکه یه سری با هم مشکل داشتن اما همه اونجا با هم حرف میزدن جز بابای من که با نصفشون مشکل داشت . حالا شاید سوال براتون پیش بیاد مشکل از کیه ؟! معلومه که از همه . بابای من که کاری نکرده ، بقیه همه مشکل دارن . اینا رو نوشتم سالها بعد خودم یا هرکسی که اینجا رو خوند داستان رو بدونه . بگذریم . فردای اون روز رفتیم . چون مادربزرگم کرج بود و باید مراحلی رو طی میکردن تا جسد رو بگیرن تقریبا تا 7 ، 8 شب طول کشید تا همگی به نوبت برسن و خاکسپاری موند برای فردا . ساعت 5 صبح فرداش هم مریم و محمد رسیدن . صبح رفتیم خاکسپاری و دو سه ساعت بعد من با مریم اینا برگشتیم شهرمون تا من به نوبت دندون پزشکیم برسم . ساعت 7 شب تقریبا جراحی کردم . با اینکه فک بالام درد میکرد ولی دکتر گفت من فکر میکنم دردش از دندون عقل پایینت باشه ، در نتیجه فک پایین رو جراحی کردم . فردا صبحش باد کرده بود لپم . و باید راه میوفتادیم دوباره برگردیم که برای مراسم سوم برسیم . رسیدیم ، رفتیم مسجد ، دو سه تا از دوستامون از قزوین اومده بودن و دایی و خاله م هم از شهرمون اومده بودن . بعد از مسجد همگی دوباره رفتیم سر خاک فاتحه بخونیم و تمام . همه رفتیم جز بابام . چرا ؟! چه اشکالی داره مگه ؟ بعدا خودش تنها میره فاتحه میخونه خب . مهموناشم که از قزوین اومده بودن رو تلفنی بدرقه میکنه خب چه اشکالی داره مگه ؟ روز اول عمه م داغ بود گریه میکرد به من گفت برو باباتو صدا کن ، میخواست بغلش کنه گریه کنه . هرچی من و مامان رفتیم بابامو از اتاق صدا کردیم عصبانی شد داد زد سرمون نیومد بیرون . امروز مامان عصبانی شد سر بابام داد زد گفت بعد از این حق نداری هر دو نفری که قهر کردن بدو بدو بری آشتیشون بدی . تو اصلا صلاحیت آشتی دادن رو نداری وقتی خودت به حرمت مادرت نتونستی دو روز خواهرتو تحمل کنی . مامانم خیلی ناراحته . میگه بابات شخصیت آدمو میاره پایین . فردای مراسم سوم که صبح بیدار شدیم برگردیم مامانم موقع خداحافظی گریه ش گرفت ، همه فکر کردن بخاطر مادربزرگمه . ولی من میدونستم به حال و زندگی خودش داره گریه میکنه .

۰ ۰
بازدید : 114
شنبه 26 بهمن 1403 زمان : 3:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

قسمت 4 جوکر رو دیدیم داشتیم قسمت 6 آکتور رو میدیدیم که گوشی بابام زنگ خورد ، عمه م بود ، یهو دیدیم داره پشت تلفن داد و بیداد میکنه ، دلم هوری ریخت ، گفت ننه م رفت بعدش گوشی رو قطع کرد . بابام 30 ثانیه چشماشو بست سرشو تکیه داد . زد زیر گریه با صدای بلند . رفتم کنارش نشستم بغلش کردم گفتم هنوز که چیزی نمیدونیم شاید حالش بد شده بردنش بیمارستان . مامان زنگ زد شوهر عمه م که موضوع رو بپرسه . خبر تایید شد . بابام داشت بلند گریه میکرد و به دنیا فحش میداد . بنده خدا آلزایمر داشت ولی سالم بود . طبق گفته‌ها مثل اینکه ایست قلبی کرده . شوک عجیبی بود . هیشکی آمادگیش رو نداشت . بابام اینا 7 تا بچه ن ، نصفشون با همدیگه حرف نمیزنن . هیچی از رسم و رسوم نمیدونن . الان هرکدوم اون یکی رو مقصر میدونه . کرج خونه عمو کوچیکم بوده این اتفاق افتاده . از اونجا باید ببرن بهش زهرا شستشو بدن تا مجوز بدن بتونن بیارن اینور که احتمالا تا فردا عصر یا شب طول میکشه . فردا باید بریم . دندونمم شدید درد میکنه وقت پریودمم نزدیکه . نمیدونیم قرار چی بشه . الان کرج قیامته احتمالا . طوفان در راه است . ولی احتمالا آخرین طوفان یا یکی مونده به آخری باشه . دیگه داره تموم میشه این داستان . فقط میمونه انحصار وراثت . همون موضوعی که سال‌ها سرش دعوا بود . 🖤

۰ ۰
بازدید : 53
شنبه 26 بهمن 1403 زمان : 3:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

قسمت 4 جوکر رو دیدیم داشتیم قسمت 6 آکتور رو میدیدیم که گوشی بابام زنگ خورد ، عمه م بود ، یهو دیدیم داره پشت تلفن داد و بیداد میکنه ، دلم هوری ریخت ، گفت ننه م رفت بعدش گوشی رو قطع کرد . بابام 30 ثانیه چشماشو بست سرشو تکیه داد . زد زیر گریه با صدای بلند . رفتم کنارش نشستم بغلش کردم گفتم هنوز که چیزی نمیدونیم شاید حالش بد شده بردنش بیمارستان . مامان زنگ زد شوهر عمه م که موضوع رو بپرسه . خبر تایید شد . بابام داشت بلند گریه میکرد و به دنیا فحش میداد . بنده خدا آلزایمر داشت ولی سالم بود . طبق گفته‌ها مثل اینکه ایست قلبی کرده . شوک عجیبی بود . هیشکی آمادگیش رو نداشت . بابام اینا 7 تا بچه ن ، نصفشون با همدیگه حرف نمیزنن . هیچی از رسم و رسوم نمیدونن . الان هرکدوم اون یکی رو مقصر میدونه . کرج خونه عمو کوچیکم بوده این اتفاق افتاده . از اونجا باید ببرن بهش زهرا شستشو بدن تا مجوز بدن بتونن بیارن اینور که احتمالا تا فردا عصر یا شب طول میکشه . فردا باید بریم . دندونمم شدید درد میکنه وقت پریودمم نزدیکه . نمیدونیم قرار چی بشه . الان کرج قیامته احتمالا . طوفان در راه است . ولی احتمالا آخرین طوفان یا یکی مونده به آخری باشه . دیگه داره تموم میشه این داستان . فقط میمونه انحصار وراثت . همون موضوعی که سال‌ها سرش دعوا بود .

۰ ۰
بازدید : 18
جمعه 25 بهمن 1403 زمان : 14:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

299

پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۲۷ ق.ظ

سلام . این هفته درد دندونم همچنان ادامه داشت ، شنبه نوبت جراحی دارم ولی دغدغه م اینه اگر با جراحی هم دردم خوب نشد چی ؟! چون معلوم نیست درد مربوط به کدوم دندونه . بیشتر نگران این موضوع ام . کتاب آبنبات نارگیلی تموم شده دارم کتاب آبنبات لیمویی رو میخونم و تا هفته بعد اینم تموم میشه که سری آخر این مجموعه س ، ولی برای کتاب بعدی هنوز هیچ ایده‌‌‌ای ندارم . زبان آلمانی به قسمت‌های گرامرش رسیدم و یکم دوست نداشتنی‌‌ان‌ولی ناچار باید بخونم . از هفته بعد سعی میکنم تمریناتم رو بیشتر کنم . سریال آکتور رو شروع کردیم ، اونقدر که فکر میکردم جذاب باشه ، نیست . ازازیل رو هم هفته پیش جمعه 3 قسمت رو با هم دیدیم ، قبل دیدن به مامان گفتم بیا چراغا رو خاموش کنیم بیشتر ترسناک بشه بهار نارنج، ولی اصلا ترسناک نبود وسطای فیلم به مامان گفتم حداقل بیا خودمون الکی بترسیم بهار نارنج. ولی سریال بدی نیست خوبه . مرسی که تا اینجا خوندید . آخر هفته خوبی داشته باشید .

۰ ۰
بازدید : 95
جمعه 18 بهمن 1403 زمان : 12:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

سلام . برای دندونم نوبت داشتم رفتم گفت مطمئن نیستم منشا درد از کجاست . و به ناچار دوباره قرار شد دو هفته دیگه برم برای جراحی ولی ممکنه باز درد دندونم خوب نشه . همه ایرادا رو باید برطرف کنم تا خوب شم . همچنان گوشی دستم نمیگیرم و حس فوق العاده ایه . روزی نهایتا نیم ساعت اونم برای دانلود فیلم و وصل شدن اینترنت به لپ تاپ . زبان آلمانی رو همچنان میخونم و خیلی ذوق دارم که دارم جلوتر میرم و بیشتر یاد میگیرم . همچنان تمرینم کمه اما دارم تلاش میکنم بیشتر تمرین کنم . تا آخر اسفند امیدوارم بتونم خیلی جلو برم و در حد ابتدایی بتونم صحبت کنم و مکالمه داشته باشم . چون با گوشی کار نمیکنم در نتیجه بیشتر مطالعه میکنم و بیشتر میتونم تو کارای خونه به مامان کمک کنم . منی که عذاب وجدان داشتم چرا 600 تومن بابت کتاب‌های " آبنبات پسته‌‌‌ای و آبنبات دارچینی " پول دادم ، حالا رفتم کتاب‌های " آبنبات نارگیلی و آبنبات لیمویی " رو هم خریدم . وقتی غرق داستان میشی خوندنش جالب میشه . خیلی سطحیه ولی اشکالی نداره . دوست داشتم تا آخر بخونمش . میخوام عادت کتاب خوندن رو با خوندن کتاب‌های ساده شروع کنم . بعد از عید کلی کتاب رمان خارجی دارم که اونا رو شزوع میکنم . زخم کاری رو تموم کردیم و واقعا اصلا توقع نداشتم اینطوری تموم شه خیلی مسخره بود . ازازیل رو شروع کردیم و شاید سریال آبان رو هم ببینیم . شام ایرانی هم قسمت 4 رو دیدیم و تمام و خوشحالم که کسی که حقش بود اول شد . جوکر رو هم همچنان میبینیم . رینگو و دن رو دانلود کردم هنوز ندیدم . سه شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها هم که سریال‌های ترکیه رو میبینیم . سه شنبه‌ها شهرزاد رو میده و چهارشنبه‌ها یه سریال دیگه . مرسی که تا اینجا خوندین . آخر هفته خوبی داشته باشین .

۰ ۰
بازدید : 78
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 3:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

دو روز مونده به وقت دکترم و کلی استرس دارم هم بخاطر هزینه ش هم خوده جراحی . امروز از صبح سردرد داشتم و تا الان خوب نشده . یک هفته‌‌‌ای میشه دارم تلاش میکنم کمتر با گوشی کار کنم و بیشتر مطالعه کنم و تا الان تونستم بهش پایبند باشم . تو کل روز شاید 1 ساعت هم گوشی دستم نمیگیرم . از این بابت حالم واقعا خوبه . کتاب ساده و سبک " آبنبات دارچینی " رو داشتم میخوندم که تموم بشه زودتر کتاب بعدیش یعنی " آبنبات پسته‌‌‌ای " رو شروع کنم که ادامه‌ی کتاب قبلیه اما وقتی شروع کردم متوجه شدم ترتیبشون رو اشتباه خوندم . به جز این 3 جلد کتاب ، 2 جلد دیگه هم ازش منتشر شده که احتمالا اگه ارزون باشه اونا رو هم بخرم و تا قبل عید تموم کنم که بعد از عید کتابای سنگین تری رو شروع کنم . سریال مترجم رو تموم کردیم . یکم پیچیده بود اما من بازی صابر ابر رو واقعا دوست داشتم . شام ایرانی فقط یک قسمتش مونده که این هفته میاد . جوکر این فصلش عالیه واقعا نیما شعبان نژاد درجه یکه . قهوه پدری رو هم دیدیم و تازه زخم کاری رو هم شروع کردیم . دیشب شب آهنگی قسمت امیرمهدی ژوله رو دانلود کردم و دیدیم که چون دوسش دارم واقعا غرق برنامه شده بودم و خیلی بهم چسبید . امشبم برنامه " اکنون " سروش صحت قسمت تینا پاک روان رو گذاشتیم دیدیم که چون کلا سروش صحت رو هم خیلی دوست دارم اون برنامه هم یه حال و هوای خاصی داشت و واقعا خوب بود ولی از اون خوب تر برنامه " 1001 " بود که هم اول برنامه امیر تاجیک مهمونشون بود و آهنگ نوستالژی زیر آسمون شهر رو خوند که کلی حالمو خوب کرد . بعد از اون یه مهمونی داشتن به اسم ناخدا هوشنگ صمدی که تا حالا اسمشو نشنیده بودم برنامه‌های مربوط به ارتش و این داستانا هم تا حالا ندیده بودم ولی این برنامه گفتگوشون خیلی بهم چسبید و برام دلنشین بود واقعا دوسش داشتم نمیدونم چرا . ولی حیف که سردرد داشتم وگرنه خیلی بیشتر بهم میچسبید . همچنان خودمو با سریال خفه کردم و از بیکاری حالم داره بهم میخوره . راستی آلمانی رو هم دارم ادامه میدم فقط تمرینم کمه . هر روز دو درس با اشکان میخونم به جز جمعه‌ها . صبح‌ها هم ساعت 9 بیدار میشم تا 11 تو یوتیوب چرخ میزنم و کلی ویدیو از بچه‌های آلمان دانلود میکنم چون تا 11 نت رایگانه ، بعد از 11 میشینم نگاشون میکنم ، حس خوبی بهم میده . مثلا ویدیوهایی که راجب هزینه 1 ماه زندگی تو آلمان هست رو میبینم و یادداشت میکنم ببینم یک ماه زندگی تو آلمان بطور میانگین چقدر پول میخواد . خلاصه که همه چی خوبه جز اینکه هیچ کاری نتونستم جور کنم برای خودم . یوتیوبمم که هیچی فعلا . شبتون بخیر

۰ ۰
بازدید : 86
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 3:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

یکشنبه مریم با داییم اینا اومدن اینجا ، چند روزی اینجا بودن هر شب خونه یکی جمع بودیم یکی دو بار بیرون رفتیم گردش ، این داییم و زنداییم که میان انرژی زیادی از آدم میگیرن ، اصلا یه جا نمیتونن بمونن مدام تو رفت و آمد بودیم منم که اهل اینهمه تحرک نیستم برای همین خسته میشم یا احساس خستگی بهم دست میده . بقیه که میان این اتفاق کمتر میوفته . دیروز دوباره برگشتن شهرشون . زندگی به روال عادی خودش برگشت . دیشب یه ساعت برف اومد زودم قطع شد . یک هفته‌‌‌ای میشه دوباره شروع کردم زبان آلمانی رو با اشکان میخونم . کیفیت ویدیوهاش پایینه ولی هم رایگانه هم تایم هر درس پایینه هم فشرده درس نمیده و باعث میشه خسته نشم و درس‌ها برام سنگین نباشه . یک ماه دووم بیارم و بتونم مستمر بخونم و تمرین و تکرار داشته باشم دیگه میتونم ادامه بدم . همیشه اولش سخته . یه وبلاگ آلمانی هم ساختم برای خودم که بعد یک ماه که دایره لغاتم بیشتر شد بتونم روزانه یا هفته‌‌‌ای یک بار در حد چند خط بنویسم تا برام انگیزه بشه . اگر اینجا کسی هست آلمانی میخونه یا وب آلمانی میشناسید خوشحال میشم برام بفرستید . tschüss

۱ ۰
بازدید : 55
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 3:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهار نارنج

چند روز پیش طلسم شکست و بالاخره رفتیم پیش دندون پزشک اول رفتیم از دندونم عکس گرفتم بعد که بردیم پیش دکتر گفت دندونات همه سالمن فقط دو تا فک چپ و راستت دندون عقلت افقی دراومده داخل لثه و باعث میشه به بقیه دندونات فشار بیاد . گفت هر دو تا نیاز به جراحی داره . هر کدوم ناقابل بین 4 تا 6 تومن . 2 تومنم بزاریم برای جرم گیری یعنی تقریبا ناقابل 10 تومن برای دندونام باید هزینه کنم . موهامو 3 تومن فروختم که نصفش رفت برای بدهیام . دندونمم درد میکنه و نمیدونم دقیقا باید چیکار کنم . یه پلنر سالانه‌ی 1404 خریدم اونم ناقابل 400 تومن . امروزم 150 دادم نت خریدم بهار نارنج. تقریبا پولم داره تموم میشه . از ترس ولخرجی جرات نمیکنم بیرون برم . یعنی پامو بزارم بیرون ته مونده‌ی پولم تموم میشه بهار نارنج. راستی یه باشگاه جدید افتتاح شده دو تا خونه اونورتر ، یعنی 1 دقیقه فاصله داره تا خونمون . پول داشتم میرفتم متاسفانه پول نیست . کاش اون کار اینترنتیه تا قبل عید جور میشد یه پولی دستم میومد حداقل . " مهیار عیار " که تموم شد ، واقعا دوسش داشتم حیف شد تموم شد ، الان با مامان " سوجان " رو میبینیم که اونم آخراشه دیگه خراب کردن داستان رو . جوکر رو هم تا قسمت 5 دیدیم . حس میکنم یکی از مهمونای این هفته‌ی " شام ایرانی " کامران تفتی باشه . خدا کنه حدسم درست باشه . یه برنامه‌‌‌ای عید امسال پخش میشد به اسم " هموطنز " اونو تازه پیدا کردم دانلود میکنم هر شب یه قسمتشو میبینیم . این ویروس جدیدم مثل اینکه خیلی خطرناکه مراقب خودتون باشید . شبتون شکلاتی .

۱ ۰

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 28
  • بازدید کننده امروز : 29
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 1742
  • بازدید کلی : 1778
  • کدهای اختصاصی